تخته سنگ.

ساخت وبلاگ
ززندگی در بردگی شرمندگی است.      معنی آزاد بودن زندگی است.

سر که خم گردد به پای دیگران   .       بر تن مردان بود بار گران. .

بنده حق در جهان آزاد است.              مست وی فارغ ز جام باره است. 

گر به دولت برسی مست نگری مردی.

گر به ذلت برسی پست نگری  مردی.

اهل عالم همه بازیچه دست هوسند.

گر تو بازیچه این دست نگری مردی.

تخته سنگ....
ما را در سایت تخته سنگ. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamsi1234 بازدید : 146 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:45

گویند: کافری از ابراهیم (ع) طعامی خواست. ابراهیم گفت: اگر مسلمان شوی، تو را مهمان کنم و طعامی دهم. کافر رفت. خدای- عزوجل- وحی فرستاد که ای ابراهیم! ما هفتاد سال است که این کافر را روزی می دهیم و اگر تو یک شب، او را غذا می دادی و از دین او نمی پرسیدی، چه می شد؟ابراهیم در پی آن کافر رفت و او را باز آوردی و طعام داد. کافر گفت: چه شد که از حرف خود، برگشتی و پی من آمدی و برایم سفره گستردی؟ ابراهیم (ع) ماجرا را باز گفت. کافر گفت: "اگر خدای تو چنین کریم و مهربان است، پس دین خود را بر من عرضه کن تا ایمان بیاورم و مسلمان شوم. + نوشته شده در  جمعه یکم دی ۱۳۹۶ساعت 10:27  توسط شیلا شمس  |  تخته سنگ....ادامه مطلب
ما را در سایت تخته سنگ. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamsi1234 بازدید : 135 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:45

در زمان های گذشته پادشاهی تخته سنگی را در وسط راهی قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و بعضی از ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار آن تخته سنگ گذشتند. بسیاری هم غر و لند می کردند که این چه شهری است که نظم ندارد حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است. نزدیک غروب یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود به کنار سنگ رسید بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را در کناری قرار داد. ناگهان کیسه ای را دید که در زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و در داخل آن سکه های طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود: (("هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد")) + نوشته شده در  جمعه یکم دی ۱۳۹۶ساعت 10:34  توسط شیلا شمس  |  تخته سنگ....ادامه مطلب
ما را در سایت تخته سنگ. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamsi1234 بازدید : 161 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:45

ززندگی در بردگی شرمندگی است.      معنی آزاد بودن زندگی است.

سر که خم گردد به پای دیگران   .       بر تن مردان بود بار گران. .

بنده حق در جهان آزاد است.              مست وی فارغ ز جام باره است. 

گر به دولت برسی مست نگری مردی.

گر به ذلت برسی پست نگری  مردی.

اهل عالم همه بازیچه دست هوسند.

گر تو بازیچه این دست نگری مردی.

تخته سنگ....
ما را در سایت تخته سنگ. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamsi1234 بازدید : 123 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 12:34

از بایزید بسطامی، عارف بزرگ، پرسیدند: این مقام ارزشمند را چگونه یافتی؟ گفت: شبی مادر از من آب خواست. نگریستم، آب در خانه نبود. کوزه برداشتم و به جوی رفتم که آب بیاورم. چون باز آمدم، مادر خوابش برده بود. پس با خویش گفتم: «اگر بیدارش کنم، خطاکار خواهم بود.» آن گاه ایستادم تا مگر بیدار شود. هنگام بامداد، او از خواب برخاست، سر بر کرد و پرسید: چرا ایستاده ای؟! قصه را برایش گفتم. او به نماز ایستاد و پس از به جای آوردن فریضه، دست به دعا برداشت و گفت: «خدایا! چنان که این پسر را بزرگ و عزیز داشتی، اندر میان خلق نیز او را عزیز و بزرگ گردان». پیام متن: اشاره به جلب رضایت مادر و تأثیر دعای او در حق فرزند، و این که جلب رضایت مادر، آدمی را به مقام های والای معنوی می رساند. تخته سنگ....ادامه مطلب
ما را در سایت تخته سنگ. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamsi1234 بازدید : 144 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 12:34

مهمان داری خدا. گویند: کافری از ابراهیم (ع) طعامی خواست. ابراهیم گفت: اگر مسلمان شوی، تو را مهمان کنم و طعامی دهم. کافر رفت. خدای- عزوجل- وحی فرستاد که ای ابراهیم! ما هفتاد سال است که این کافر را روزی می دهیم و اگر تو یک شب، او را غذا می دادی و از دین او نمی پرسیدی، چه می شد؟ابراهیم در پی آن کافر رفت و او را باز آوردی و طعام داد. کافر گفت: چه شد که از حرف خود، برگشتی و پی من آمدی و برایم سفره گستردی؟ ابراهیم (ع) ماجرا را باز گفت. کافر گفت: "اگر خدای تو چنین کریم و مهربان است، پس دین خود را بر من عرضه کن تا ایمان بیاورم و مسلمان شوم. + نوشته شده در  جمعه یکم دی ۱۳۹۶ساعت 10:27&nbsp توسط شیلا شمس  |  تخته سنگ....ادامه مطلب
ما را در سایت تخته سنگ. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamsi1234 بازدید : 150 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 12:34

جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا میکرد. رفتن و رد پای آن را. و آدمهایی را می دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بندند. جغد اما می دانست که سنگ ها ترک می خورند، ستون ها فرو می ریزند، درها می شکنند و دیوارها خراب می شوند. او بارها و بارها تاجهای شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابلای خاکروبه های کاخ دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری اش می خواند و فکر می کرد شاید پرده های ضخیم دل آدمها، با این آواز کمی بلرزد. روزی کبوتری از آن حوالی رد می شد، آواز جغد را که شنید، گفت: بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدمها آوازت را دوست ندارند. غمگین شان می کنی. دوستت ندارند. می گویند بد یمنی و بد شگون و جز خبر بد، چیزی نداری. قلب جغد پیر شکست و دیگر آواز نخواند. سکوت او آسمان را افسرده کرد. آن وقت خدا به جغد گفت: آوازخوان کنگره های خاکی من! پس چرا دیگر آواز نمی خوانی؟ دل آسمانم گرفته است. جغد گفت: خدایا! آدمهایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند. خدا گفت: آوازهای تو بوی دل کندن می دهد و آدمها عاشق دل بستن اند. دل بستن به هر چیز کوچک و هر چیز بزرگ. تو مرغ تماشا و اندیشه ای! و آن که می بیند و می اندیشد، به هیچ چیز دل نمی بندد. دل نبستن سخت ترین و قشنگ ترین کار دنیاست. اما تو بخوان و همیشه بخوان که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ. جغد به خاطر خدا باز هم تخته سنگ....ادامه مطلب
ما را در سایت تخته سنگ. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamsi1234 بازدید : 133 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 12:34

تخته سنگ. در زمان های گذشته پادشاهی تخته سنگی را در وسط راهی قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و بعضی از ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار آن تخته سنگ گذشتند. بسیاری هم غر و لند می کردند که این چه شهری است که نظم ندارد حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است. نزدیک غروب یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود به کنار سنگ رسید بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را در کناری قرار داد. ناگهان کیسه ای را دید که در زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و در داخل آن سکه های طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود: (("هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد")) + نوشته شده در  جمعه یکم دی ۱۳۹۶ساعت 10:34&nbsp توسط شیلا شمس  |  تخته سنگ....ادامه مطلب
ما را در سایت تخته سنگ. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamsi1234 بازدید : 159 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 12:34